اسکندر مقدونی و امپراتور چین

ساخت وبلاگ

اسکندر مقدونی پس از حمله به ایران تصمیم گرفت چین را فتح کند، برای همین با سپاهی بزرگ به طرف چین به راه افتاد اما امپراتور چین با سپاهی به مراتب بزرگتر از سپاه اسکندر، به استقبال او آمد و تقاضای صلح کرد.
اسکندر با ملازمان و سپاهیانش به راحتی و بدون جنگ و خونریزی وارد کشور چین شدند. امپراتور به مناسبت ورود اسکندر ضیافت شامی ترتیب داد، هنگام صرف شام داخل ظرفهای گران قیمت، دُرّ و مروارید و جواهر ریختند و جلوی اسکندر و همراهانش گذاشتند. اسکندر با تعجب پرسید اینها چیست؟ امپراتور گفت: شام است! اسکندر با تعجب گفت: مگر طلا و جواهر را می شود خورد؟ امپراتور جواب داد: مگر شما در کشورتان از این چیزها نمی خورید؟ اسکندر گفت: نه ما در کشورمان گوشت، میوه و سبزی می خوریم. امپراتور گفت: من تعجب می کنم یعنی در کشور شما گوشت و برنج و میوه و ... نبود که این همه راه را کوبیدید تا به کشور ما حمله کنید؟
سپس امپراتور ادامه داد: اسکندر تو خودت خیل سپاه مرا دیدی و حتما فهمیدی که به راحتی می توانستم با تو بجنگم و شکستت دهم و خودت و سپاهیانت را نابود کنم، اما چون نمی خواستم حتی یک مادر چینی عزادار فرزندش شود با تو نجنگیدم حال این جواهرات را بردار و به کشور خودت بازگرد... 

+ نوشته شده توسط وحید صمدپور شهرک در و ساعت |
سَلجوقیان...
ما را در سایت سَلجوقیان دنبال می کنید

برچسب : اسکندر,مقدونی,امپراتور, نویسنده : vahidsamadpour بازدید : 176 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 3:13