چیزی نکردی که به کار آید

ساخت وبلاگ

مردی عابد، مهمان پادشاه بود. چون بنشست، کم تر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند، بیشتر از آن کرد که عادتش بود.

چون به مقام خویش باز آمد، سفره خواست تا تناولی کند.

پسری داشت صاحب فراست"گفت: ای پدر، باری به دعوت سلطان در طعام نخوردی؟

گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که به کار آید، گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید.

+ نوشته شده توسط وحید صمدپور شهرک در و ساعت |
سَلجوقیان...
ما را در سایت سَلجوقیان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vahidsamadpour بازدید : 177 تاريخ : چهارشنبه 19 مهر 1396 ساعت: 18:00