نه تنها چیزی یاد نگرفت بلکه آنچه را هم که می دانست از یاد برد

ساخت وبلاگ

در زمانهای قدیم مردم منطقه «هان دان»در کشور«جائو»به طرز خاصی راه می رفتند. طرز راه رفتن آنها بسیار زیبا بود،مانند مرغان سبکبال می خرامیدند و چنان بود که به هنگام حرکت می پنداشنی دستها و پاها در نوسانند و حرکات موزون دارند.

خلاصه اینگونه راه رفتن باعث شهرت و محبوبیت ایشان در نقاط دور نزدیک شده بود. جوانی از مردم کشور«ین»که شنیده بود راه رفتن مردم«هان دان»بسیار جالب و زیبا ست بار سفر بست و برای یادگرفتن آن طرز راه رفتن راهی آن سرزمین شد و چون آنجا رسید بید رنگ به ممارست و تمرین پرداخت، کنار خیابان و کوچه ایستاد و بادقت به راه رفتن مردم نگریست و کلیه حرکات آنها را به خاطر سپرد.پس از چند روز مشاهده دقیق شروع کرد مانند آنها راه رفتن.

اما زود متوجه شد که او خوب متوجه طرز حرکات نشده است و ثانیاً دریافت که این مردم سالهاست با این طرز حرکت عادت کرده اند و برای ایشان امری طبیعی شده است و خود او هم سالها به طرز دیگری راه می رفته است و از یاد بردن عادت دیرینه کار آسانی نیست.

لذا تصمیم گرفت اول راه رفتن سابق خود را فراموش کند و به طرز جدید حرکت نماید. این تصمیم را به موقع اجرا گذارد ولی راه رفتنش حالت مسخره ای پیدا کرد چه طرز گذشته را عمل نمی کرد و وسواس نمی گذاشت به طرز جدید خوب عمل کند و به عبارت دیگر راه رفتن مردم هان دان را نیاموخت، سهل است، راه رفتن خود را هم از یاد برد و مصداق مثل بالا شد.

نظیر این مثل در زبان فارسی نیز هست که می گویند: کلاغ رفت راه رفتن کبک را بیاموزد راه رفتن خود را نیز فراموش کرد.

+ نوشته شده توسط وحید صمدپور شهرک در و ساعت |
سَلجوقیان...
ما را در سایت سَلجوقیان دنبال می کنید

برچسب : تنها,چیزی,نگرفت,بلکه,آنچه,دانست, نویسنده : vahidsamadpour بازدید : 164 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 3:13